نهالنهال، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 18 روز سن داره

یکی یکدونه مامان و بابا

تربچه مامان قراره بره خرید لباس ویه دینا خوشحاله

تربچه با مامان و بابا قراره بره خرید انگار فهمیده قراره بریم بیرون همش بال بال میزنه که بقلش کنیم شیطونک یاد گرفته جیق بزنه اما نه از سر لج بازی از روی خوشحالیش یه هویی جیق میزنه و دستو پاهاش و به هم میزنه عاشق اینه مامانی موهاشو شونه کنه و گیره بزنه بعد ببره جلو آینه نهال خامم سریع گل سرشو بکنه ...
29 تير 1391

مسابقه لبخند یک فرشته

کودکی که آماده تولد بود، نزد خدا رفت و از او پرسید: «می گویند فردا شما مرا به زمین می فرستید؛ اما من به این کوچکی و بدون هیچ کمکی چگونه می توانم برای زندگی به آن جا بروم؟» خداوند پاسخ داد: «از میان بسیاری از فرشتگان، من یکی را برای تو در نظر گرفتم. او در انتظار توست و از تو نگهداری خواهد کرد.» اما کودک هنوز مطمئن نبود که می خواهد برود یا نه. - اینجا در بهشت من هیچ کاری جز خندیدن و آواز خواندن ندارم. این ها برای شادی من کافی هستند. خداوند لبخند زد: «فرشته ی تو برایت آواز خواهد خواند و هر روز به تو لبخند خواهد زد. تو عشق او را احساس خواهی کرد و شاد خواهی شد.» کودک ادامه داد: «من چطور می توان...
29 تير 1391

نهال خانم تربچه 1ماهه شد

برای دیدن ادامه عکس ها به ادامه مطلب بروید اولین خنده تربچه که از ته دل و با قهقهه بود از خنده هیچ کس تو زندگیم اینقدر خوشحال نشده بودم وقتی تربچه خانم تعجب میکنه لباش و غنچه میکنه و چشماشو ریز وقتی نهال مامان گریش میگیره   عزیز دل مامانی میخواد بره مهمونی دیروز تازه متوجه شدم دخمل کوچولوم نسبت به اولین روزهای تولدش خیلی بزرگتر شده ...
20 تير 1391
1